بازدید امروز : 207
بازدید دیروز : 42
چه جوری میشه به خدا توکل کرد؟
با تشکر که این مجموعه را پاسخگوی سوالات خود انتخاب کرده اید. امیدواریم از توان مندی های خود نهایت استفاده را بکنید و در زندگی جز متوکلین باشید، زیرا«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ؛چرا که او(شیطان)، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مىکنند، تسلّطى ندارد» (نحل/99).
گفت آرى گر توکل رهبر است---این سبب هم سنت پیغمبر است
گفت پیغمبر به آواز بلند--- با توکل زانوى اشتر ببند
رمز الکاسب حبیب اللَّه شنو--- از توکل در سبب کاهل مشو
«توکل»
توکل به معنای اعتماد (لسان العرب ج 15 ص 388) است، که اگر با کلمه علی متعدی شود و به شکل فعل درآید به معنای تکیه و اعتماد کردن به دیگری خواهد بود.(مفردات راغب اصفهانی ص 882) وقتی گفته می شود: «توکلت علی الله» به معنای این است که به خداوند در هر امری اطمینان و اعتماد می کنم. (المصباح ج 1 و 2 ص 670 ذیل واژه وکل)
اول : توکل به خداوند:
معناى توکل این است که بنده پروردگار خود را وکیل خود بداند و او را همه کاره و مدبر امور خود بداند، به این معنا از تمسک به اسبابى که از سببیت آنها آگهى دارد- و یکى از آنها خود اوست- که علتى است ناقص، دست برداشته و به سبب حقیقى که تمامى اسباب به او منتهى مىگردد تمسک بجوید. البته در این حین از سبب های عادی نیز که آن را خدا اعطا کرده است بهره می برد، اما توجه و تکیه گاه او خدا است. نظر مرحوم علامه طباطبائی(ره) در این زمینه موید همین مطلب است؛
نظر صائب آن است که انسان به آن چه که از اسباب ظاهرى بر مىخورد و پى مىبرد، وثوق و اتکاء نکند، بلکه معتقد باشد که هر سببى هر اثر و خاصیتى دارد خداوند به آن افاضه کرده، بنابراین در رسیدن به غرض و هدف خود به پروردگار خود اتکاء کند.( ترجمه المیزان، ج9، ص: 56)
در جای دیگر می فرماید: اسباب عادى بخاطر این که در تاثیر خود مستقل نبوده و در ذات خود بىنیاز و بىاحتیاج بغیر خود نیستند بناچار مىباید کسى که در مقاصد و اغراض زندگیش متوسل به آنها مىشود در عین توسلش به آنها، متوکل بر غیر آنها و سببى که فوق آنها است بشود، تا آن سبب، سببیت این اسباب عادى را سبب شود، و در نتیجه سببیت اینها تمام گردد، که اگر چنین توکلى بکند بر طبق روش صحیح و طریق رشد و صواب رفتار کرده، نه اینکه اسباب عادى را که خداوند، نظام وجود را بر اساس آنها بنا نهاده مهمل دانسته هدفهاى زندگى خود را بدون طریق طلب کند، که چنین طلبى ضلالت و جهل است.( ترجمه المیزان، ج11، ص 299).
روح اسلام توحیدی است و توکل از ارکان توحید و ایمان توحیدی انسان مسلمان است. از روایات استفاده می شود که توحید چهار رکن دارد که عبارت است از: تفویض, توکل, رضا و تسلیم. توکّل اعتماد و اطمینان دل در همه امور بر خدا است، و اینکه انسان از هر قوه و قدرتى بیزارى جسته و فقط بر حول و قوه الهى اعتماد و تکیه نماید و اعتقاد جازم داشته باشد به اینکه در عالم هستى فاعلى جز خدا نیست و هیچ کس را قوه و قدرتى نیست مگر به واسطه او.
توکل، یعنی اگر کسی به علم و قدرت و اراده خدا ایمان داشت و او را حاضر و ناظر دانست, به او در کارهای مهم خود تکیه می کند و او را وکیل می گرداند و در نتیجه خیال اش از بابت آن کار راحت می شود و می داند که خدای متعال بهترین نتیجه را که مطابق مصلحت و حکمت خویش باشد عاید او خواهد کرد و به آنچه عاید او می شود راضی است و استرس و بی قراری ندارد و بلکه از این طریق به آرامش ایمانی دست می یابد.
پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم تفسیر توکّل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل گفت: معناى توکّل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها نا امید بود و اگر بندهاى به این مرتبه از معرفت برسد که جز براى خدا کارى انجام ندهد و جز او به کسى امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسى نداشته باشد، این همان توکل بر خدا است. (بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 68 - ص 138، حدیث 23.)
دوم : نقش و جایگاه توکل در زندگی انسان.
مرحوم استاد علامه طباطبایى مىفرماید: «حقیقت مطلب این است که نفوذ اراده و رسیدن به مقصود در عالم مادّه نیازمند به یک سلسله اسباب و عوامل طبیعى و یک سلسله عوامل روحى و نفسانى است. هنگامى که انسان وارد میدان عمل مىشود و کلیه عوامل طبیعى مورد نیاز را آماده مىکند، تنها چیزى که میان او و هدفش فاصله مىاندازد همانا تعدادى از عوامل روحى (از قبیل سستى اراده و تصمیم، ترس، غم و اندوه، شتابزدگى و عدم تعادل، سفاهت و کم تجربگى و بد گمانى نسبت به تأثیر علل و اسباب و امثال آن) است.
در چنین وضعى اگر انسان بر خداوند سبحان توکل داشته باشد ارادهاش قوى و عزمش راسخ مىگردد و موانع و مزاحمات روحى در برابر آن خنثى خواهد شد، زیرا انسان در مقام توکل، با مسبّب الاسباب (که غالب بر همه اسباب است) پیوند مىخورد و با چنین پیوندى دیگر جایى براى نگرانى و تشویش خاطر باقى نمىماند و با قاطعیت با موانع دست و پنجه نرم مىکند تا به مقصود برسد.
علاوه بر این، نکته دیگرى که در مورد توکل موجود است بعد غیبى و ماورایى آن است، یعنى خداوند متعال شخص متوکّل را با امدادهاى غیبى «من حیث لا یحتسب» (از آنجا که به گمانش نمىرسد) مدد مىرساند که این امدادها از حوصله اسباب عادى و طبیعى فراتر و در ردیف ما فوق علل مادّى قرار دارد و ظاهر آیه شریفه«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» 65: 3 (هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت کند) چنین امدادى را نوید مىدهد». آثارى نیز که در احادیث معصومین علیهم السلام در باره توکل آمده مؤیّد کلام استاد است. مثلا امیر مؤمنان علیه السلام مىفرماید: من توکّل على اللّه ذلّت له الصّعاب و تسهّلت علیه الأسباب و تبوّء الخفض و الکرامة.
هر کس بر خدا توکل کند سختیها براى او نرم و آسان و اسباب و وسیلهها برایش فراهم شود و در راحت و وسعت و کرامت جاى گیرد (و زندگىاش به راحتى و آسایش گذرد).
این حدیث و احادیث دیگر به موضوع عوامل روحى که در کلام استاد آمده اشاره دارد و با صراحت دلالت مىکند بر اینکه شخص متوکل بر این گونه عوامل و مشکلات فائق و غالب آید. از این رو، طیره (فال بد) که یکى از خاطرات درونى و عوامل منفى است که در روحیه بسیارى از افراد بازتابهاى منفى ایجاد مىکند و مانع از فعالیت مىگردد در نفوس انسانهاى متوکل اثر نمىگذارد.
رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود: الطّیرة شرک و ما منّا إلا، و لکنّ اللّه یذهبه بالتّوکّل. طیره (فال بد زدن) شرک است و هیچ یک از ما نیست جز اینکه به آن مبتلا است اما خدا به وسیله توکل (شومى) آن را از بین مىبرد. ( نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 516)
سوم : توکل به معنای مستقل ندانستن اسباب دنیوی است.
نکته اساسى و مهمى که وجود دارد این است که انسان علاوه براینکه بر اساس توکل ، نباید خداوند متعال را به عنوان مسبب الاسباب فراموش کند بلکه وسایل و اسباب دنیوی را پرتویى از ذات احدیت و اراده او بداند اما این مساله را نیز نباید فراموش کند که این عالم، عالم اسباب است و انسان براى ادامه زندگى خود چارهاى ندارد جز اینکه با بکارگیری اسباب و در ارتباط با مردم کارهاى خود را انجام دهد, ولی در عین حال نباید برای وسایل استقلال در تاثیر قایل باشد.
یک روز امیر مؤمنان علیه السلام گروهى از مردم را دید که با برخوردارى از صحّت و سلامت، کار را رها کرده و گوشه مسجد نشستهاند. فرمود: شما چه کسانى هستید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم (و بر خدا توکّل داریم). فرمود: نه بلکه شما متأکّلین هستید (یعنى شما سر بار اجتماعاید و از دسترنج دیگران ارتزاق مىکنید). ( مستدرک الوسائل، ج 2 - ص 289.) توسل به اسباب عادی و در عین حال توجه به اینکه موثر حقیقی و مسبب اسباب خدای متعال است, عین توکل است.
آثار اعتماد به نفس و توکل قرآنی و ویژگی متوکلان.
اعتماد به نفس و توکل به معنا و مفهوم قرآنی برخلاف مفهوم غربی و اومانیستی آن آثار و برکات فراوانی دارد که می توان به آرامش روحی و روانی شخص اشاره کرد. (آل عمران آیه 172 و 173).
از دیگر آثار آن می توان به افزایش انگیزه و حرکت و تحرک اشاره کرد؛ زیرا شخصی که خداوند خالق و پروردگار هستی را به عنوان تکیه گاه و پشتوانه خویش می بیند، بی هیچ ترسی از آینده و نرسیدن به مقصد و مقصود و اندوهی از گذشته گام بر می دارد و می داند که به هدف خواهد رسید و اگر به ظاهر به امری نرسید در حقیقت به چیز دیگری دست یافته که از مقصد و مقصود مهم تر است و آن ارتباط تنگاتنگ با خدا و تقرب و نزدیکی به اوست.
از این رو اشخاص متوکل، دارای اعتماد به نفس بیش تر برای اقدام و کار هستند و هرگز خسته نمی شوند و از راهی که می روند باز نمی گردند و کوتاه نمی آیند. (اعراف آیه 88 و 89 و یونس آیه 84 و 86). بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست. از صفات ایشان می توان به پایداری اشاره کرد به گونه ای که در برابر شکست ها کوتاه نمی آیند و هرگاه دچار شکستی شدند با گام های استوارتر حرکت خویش را از سر می گیرند. (آل عمران آیه 121 و 122 و 172 و 173)
آنان در کارهای خویش از امدادهای غیبی خداوند بهره مند می شوند و خداوند از جایی که امید و روزنه ای به آن نبود به ایشان یاری می رساند. (آل عمران آیه 160 و مائده آیه 11 و انفال آیه 62 و 64). انسان متوکل از فضل خدا و محبت او بهره مند می شود (آل عمران آیه 159) وچون کارهایش مبتنی بر خلوص و اخلاص و وجه الهی است، رضایت و خشنودی خدا را نیز به دست می آورد (آل عمران آیه 173 و 174) و در هر حال، پیروزی از آن او خواهد بود، چه به ظاهر شکست بخورد و چه پیروز شود چون به رضای او عمل کرده است و لذا موفق و پیروز خواهد بود. (آل عمران آیه 122 و 123 و انفال آیه 48 و 49)
از دیگر آثار توکل و اعتماد به نفس اسلامی و قرآنی می توان به شجاعت و شهامت در برابر مخالفان و دشمنان (یونس آیه 71 و 83)، صبر در برابر شکست ها و اذیت و آزارها و مقاومت ها (ابراهیم آیه 12 و نحل آیه 41 و 42)، سلامت روحی و روانی و جانی در دنیا و آخرت (آل عمران آیه 173 و 174) و برخورداری از روحیه بالا (آل عمران آیه 122) اشاره کرد زیرا خداوند را کفیل خود می داند و همه امور خویش از ریز و درشت را به او تفویض و واگذار کرده است. (آل عمران آیه 173).
این گونه است که در پناه خداوند از مصونیت خاصی برخوردار می شود و هرگز آسیبی از سوی دشمان انسی و جنی به وی نمی رسد و از ضرر و زیان و آسیب های شیطان در امان و محفوظ می ماند. (حجر آیه 65 و نحل آیه 98 و 99)
به هر حال اعتماد به نفس قرآنی هماهنگی و ارتباط تنگاتنگی با مسئله توکل و مقوله اعتماد به خدا و تکیه بر او دارد و نمی توان مسئله اعتماد به نفس را در اسلام و قرآن از توکل و اعتماد به خدا جدا دانست؛ زیرا باور به جداسازی چیزی جز کفر و شرک نیست.
چهارم : راه تحصیل صفت توکّل:
علمای اخلاق برای تحصیل صفت توکل راههایی را پیشنهاد نموده اند که به برخی از آنها اشاره می شود .
1- مطالعه در خصوص صفات خداوند متعال به خصوص صفت توحید که ریشه توکل است.
2- مطالعه و دقت در خصوص آیات و روایاتی که راجع به توکل و آثار و فضایل آن ذکر گردیده است .
3- یاد آوری و تفکر در کیفیت عنایت خداوند نسبت به انسان از بدو خلقت تا پایان عمر به اینکه او را چگونه از نیستی به هستی آورده و خلعت وجود به او پوشانیده، و آنچه را بدان نیازمند بوده براى وى آماده ساخته است، و او به بندگان خود از مادر به فرزند خود مهربانتر است.
4- مطالعه حکایات و داستانهایى که مشتمل بر شگفتیهاى صنع خدا در رساندن روزى به بندگان و دفع بلاها و بدیها از بعضى از ایشان است.
5- در سرگذشت های پیشینیان نظاره کند که خداوند چگونه اموال توانگران را نابود و قدرتمندان را خوار می سازد و چه بسا بندگانى که مال و سرمایهاى نداشتند و خداوند به آسانى به آنها روزى رسانده و آنها را از نهایت ذلت به اوج عزت رسانده ؛ و هر که در این مطالب دقت کند به این نتیجه خواهد رسید که امور به دست قدرت خداوند است، پس باید بر او اتکا و اعتماد نمود. (علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 295)
پنجم : نشانه حصول صفت توکّل در انسان
نشانه حصول توکّل این است که دل انسان مضطرب نشده وآرامش و اطمینان خاطر خود را به سبب از دست دادن منافع دنیوی و یا بوجود آمدن ضررهای دنیایی از دست ندهد. پس اگر سرمایهاش به دزدى رفت یا تجارتش زیان کرد، راضى و خشنود باشد و آرامش و اطمینان خاطر وى متزلزل نگردد.
نتیجه گیری:
خداوند متعال از آن جا که خالق هستی است همه چیز از آنجا سر چشمه می گیرد و در کل عالم جریان می یابد. از این روی اگر کاری و فعلی در دنیا جریان یافت، باید در ابتدا به آن سرچشمه توجه کنیم و حمد وثنای او را بجای آوریم. از طرف دیگر خداوند متعال در درون افراد توانمندیهای ویژه ای قرار داده است که هم بتوانند راه کمال را طی کند و هم زندگی روزمره ی خود را به پیش ببرند، اما در این هنگام نیز باید توجه کنیم که خواست او این گونه اقتضاء نموده است و در مواقعی که اربابان جهان و انسانهای جاهل بخواهند خود را همه کاره بپندارند، دست خدا نخواهد گذاشت که کارها به سرانجام برسد و این تلاشها نقش بر آب خواهد شد، مانند رُخ داد طبس «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم؛ و دست خدا بالاى دست آنهاست»(فتح/10).
«شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ؛ با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد»(آل عمران/159) این آیه تمام سخنان ما را یک جا جهع نموده است، زیرا هم اشاره به امور ظاهری و سبب ها دارد که مشورت باشد و هم به حقیقت والاتر اشاره دارد که توکل نام دارد.
با این نگرش انسان هم وظیفه ی ظاهری خود را در این دنیا درست، محکم و پرتلاش انجام می دهد و این ظاهر قضیه قلمداد می شود، اما در باطن توجه به خدا و امداد او دارد. به نظر می رسد هر مقدار وظایف ظاهری و دنیوی را به خوبی انجام دهیم از یاری خداوند بهتر و بیشتر می توانیم بهره ببریم. بنابراین توجه به خدا و توکل بر او سبب می شود فرد از نیروهای خدادادی خود بیشترین بهره را ببرد. در آخر این که به ظاهر به اندازه ی ظاهر باید توجه نمود و به باطن و حقیقت عالم به مقدار باطن باید توجه داشت، حال به کدام باید بیشتر اهتمام داشت، روشن است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید